نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - ابوالفضل خوئینی
«ابوالفضل پیش از شهادتش در سفر‌هایی که به سیستان و بلوچستان می‌رفت، بخشی از برنامه‌هایش کمک مالی و معنوی به محرومین آن مناطق بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید « ابوالفضل خوئینی » است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۹۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۲

«برای اینکه ما را وادار به کتابخوانی کند. برای خواندن هر کتاب به عنوان تشویق به ما جایزه می‌داد و از ما می‌خواست تا خلاصه کتاب را برایش تعریف کنیم ...» ادامه این خاطره از شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۷۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۶

در قسمتی از کتاب «خوئینی» که گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی است، می‌خوانید:«پیش از رفتن به جبهه، مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعه‌ای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد. اما برادرم در آن روز، آن طلا را از مادرم قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت.»
کد خبر: ۵۵۰۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۸

«پیش ‌از پیروزی انقلاب اسلامی باید به خدمت سربازی می‌رفت اما از آن‌ جایی‌ که نمی‌خواست در خدمت رژیم شاهنشاهی باشد به خدمت نرفت ...» ادامه این خاطره از شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۷۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۰/۲۶

«ابوالفضل با تشویق به مطالعه به‌ ویژه کتب مذهبی و کودکان، با تعیین جایزه‌های نقدی و هدایت ما به خرید کتاب هم‌ فرهنگ مطالعه و هم افزایش بنیه فرهنگی و مذهبی ما را تقویت می‌کرد ...» ادامه این خاطره از شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

در قسمتی از کتاب «خوئینی» که گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی است، می‌خوانید: «در بیشتر اوقات سراغ ایشان را باید در مدارس صالحیه و سردار یا مسجد شیخ‌الاسلام می‌گرفتیم و معمولا شب‌ها به خانه نمی‌آمد و در کار‌های مختلف فرهنگی و مبارزاتی علیه حکومت شاه شرکت می‌کرد ...»
کد خبر: ۵۴۲۲۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲

رضا خوئینی پدر معظم شهید « ابوالفضل خوئینی » به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۴۰۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۴

«مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعه‌ای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد. اما برادرم، آن را قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت ...» ادامه این خاطره از شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۴۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۲۰

خواهر شهید « ابوالفضل خوئینی » در مصاحبه‌ای به بیان فعالیت‌های انقلابی برادر شهیدش پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۲۴۱۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۹

نوید شاهد - «مدتی از آشنایی من با ابوالفضل گذشته بود که از او پرسیدم: چطور شد به ایرانشهر آمدی؟ گفت: من برای گمنامی آمده‌ام ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " ابوالفضل خوئینی " است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۰۱۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۷

نوید شاهد - «هر وقت برنامه رفتن به کوه داشتیم، ابوالفضل هم با ما همراه می‌شد. آن وقتها جوانان زیادی برای خودسازی به کوه می‌رفتند ...» ادامه این خاطره از شهید " ابوالفضل خوئینی " را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۳۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۱۳

نوید شاهد - «احساس غریبی به من می‌گفت: این آدم، مال این دنیا نیست! او رفتارش، افکارش و زیستنش متفاوت بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " ابوالفضل خوئینی " است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۲۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۲

نوید شاهد - «روزی که عازم جبهه بود، پدرش در سفر بود و برای خداحافظی نتوانست او را ببیند. به من گفت: به پدرم بگوئید ناراحت نباشد... انشاءالله در حرم مطهر امام حسین(ع) همدیگر را خواهیم دید‌ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید " ابوالفضل خوئینی " است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۰

سال نو و عید نوروز بود که پدرم به ابوالفضل گفت: چرا با ما برای عید دیدنی اقوام نمی‌آیی؟ گفت: پدر، ما عید نداریم، عید واقعی ما، وقتی است که... ادامه این خاطره از خواهر شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۶۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۳

وقتی مرا گرفتند، یکی از نیروهای حکومت نظامی گفت: اینجا داری چه کار می‌کنی؟ من هم خیلی صادقانه گفتم: داریم اعلامیه امام خمینی(س) را چاپ می‌کنیم... ادامه این خاطره از خواهر شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید...
کد خبر: ۴۷۴۹۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶

در آن زمان، ابوالفضل هر وقت که به خانه می‌آمد و می‌دید که رادیو روشن است و اخبار با آهنگ پخش می‌کند فورا آن را خاموش می‌کرد و می‌گفت... ادامه این خاطره از خواهر شهید « ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۲۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹

نزدیک من شد و گفت: این چیه سر کردی؟... به جای این چادر سیاه، از دیگران یاد بگیر و روسری سر کن!... ادامه این خاطره خواندنی از خواهر شهید« ابوالفضل خوئینی » را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۶۹۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۱

ابوالفضل با لبخند می‌گفت: مادر فدایت شوم؛ برایم دعا کن، خیلی‌ها به ما نیاز دارند، الان وقت خانه ماندن نیست! وقت کمک به دیگران و محرومان است.
کد خبر: ۴۶۸۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۱

خاطره‌ ای خواندنی از شهید خوئینی
سربازها شروع به پچ‌پچ کردند و وقتی دیدند من حسابی ترسیده‌ام، گفتند: اینا چیه؟... راستشو بگو!... و من هم حقیقت ماجرا را - که در ظاهر حمل بار و در باطن انتقال و پخش اعلامیه‌ها است – گفتم!...
کد خبر: ۴۶۲۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲

دفتر خاطرات
برای حضور در جبهه اهمیت بیشتری قایل بود و معتقد بود که نیاز به حضور در مناطق جنگی بیشتر از جاهای دیگر است...
کد خبر: ۴۶۰۰۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱